منتقدانه .. و زمانی که قائم ما ظهور کند، ندا در دهد:
آگاه باشید ای جهانیان!
که منم امام قائم..
آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده..
بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین را تشنه کام کشتند..
بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین را عریان روی خاک افکندند..
آگاه باشید ای جهانیان که جد من حسین را از روی کینه توزی پایمال کردند..
*یالثارات الحسین علیه السلام*
|
سلام
ظلم و ستم
ظلم در لغت گزاردن چیزی در غیر موضع و محل خود و اصطلاحاً تعدّی و تجاوز به دیگری است که در مقابل عدل قرار میگیرد.
امام باقر (ع) ظلم را بر سه گونه دانسته از:
«الظلم ثلاثة: ظلم لا یغفره الله و ظلم یغفره الله و ظلم یدعدالله فاما الظلم الذی لایغفره الله فالشرک بالله و اما الظلم الذی یغفره الله فظلم الرجل نفسه فیما بینه و بین الله و اما الظلم الذی لا یدعدالله فالمداهنة العباد»[1]
«ظلمی که خدا آن را نمیآمرزد و ظلمی که خدا میآمرزد و ظلمی که خدا آن را رها نمیکند؛ آن چه خداوند نمیبخشد شریک انگاشتن بر او است. اما ظلم به نفس که انسان بین خودش و خدای خود گناهانی را انجام دهد و سپس توبه کند قابل آمرزش میباشد وظلم به دیگری فقط با گذشت مظلوم و اغماض صاحب حق قابل عفو و چشم پوشی است.»
برخی اندیشمندان علل ظلم را چنین گفتهاند:
الف) حرص و طمع
ب) جهالت چرا که ظالم از پایان ظلم خود خبر ندارد.
ج) تکبر و خود بزرگ بینی
د) حسادت به این معنا که ظالم توان بزرگتر از خود دیدن را ندارد.
ه( ترس از اینکه مبادا مظلوم از او انتقام بگیرد.
و) شهوت و نفس امّاره که عنان عقل را از دست میگیرد.
ز) بدطینتی و خباثت باطنی که موجبات ظلم را فراهم میآورد.
در آموزههای دینی بدترین نوع ظلم و ستم، ظلم کردن در حق کسی دانستهاند که یاوری ندارد چون در این حال یاور و حامی او پروردگار متعال است چنان که رسول اکرم (ص) میفرماید:
«یقول الله تعالی اشتدّ غضبی علی من ظلم من لایجدله ناصراً غیری»[2]
«خدای تعالی میفرماید: غضب من شدّت میگیرد درباره کسی که ظلم کند بر کسی که جز من یار و یاور ندارد. »
«لا تَطلمنّ اذا ما کنت مقتدراً فالظلم مصدره یَقضی الی الندم
تنام عیناک و المظلوم منتبه یدعو علیک و عین الله لم تنسم»
«وقتی قدرت پیدا کردی به کسی ستم نکن، چون پایان ستم و ستمگری پشیمانی است. چشمهای تو میخوابد در حالی که مظلوم بیدار است و بر علیه تو دعا میکند و چشم خدا نمیخوابد.»
محمد بن عبدالملک وزیر معتصم عباسی مردی شاعر و ادیب و به رسوم کشورداری آگاه اما بسیار خشن و ستمگر بود و در او هیچ رأفت و مهربانی پیدا نمیشد، چنان که تنوری ساخته و مجرمین را در تنور محبوس میکرد واگر کسی به او میگفت رحم کن. جواب میداد کسی که سست عنصر است رحم میکند. چون متوکل خلیفه شد به سبب خشمی که با او داشت از وزارت خلعش نمود، و در همان تنور زندانیش کرد و گفت:آن چه که به دیگران میچشانیدی اکنون خود بچش. او از خلیفه تقاضای ترحم کرد، متوکل گفت: رحم کردن از سست عنصری است.
[1] .بحار، ج 75، ص 173.
[ جمعه 89/12/20 ] [ 9:53 عصر ] [ علی آلیانی ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |